به من بگو بانو!

ثبت ِ خاطرات ِ زندگی ِ یک آدم، بزرگترین خدمتیه که به اون آدم میشه کرد!
ما به همین راحتی میتونیم از اشتباهات و تلخی های گذشته درس بگیریم و با مرور ِ خاطرات ِ خوب به یاد بیاریم که خوشبختی رو لمس کردیم...

بایگانی

20. جهت درد و دل مثلا :دی

چهارشنبه, ۹ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ق.ظ

سال اول دبیرستان که بودم سه تا رشته رو دوست داشتم ادامه بدم که هر کدوم نشدن... ادبیات، که اونقدر تو گوشم کردن که رشته نظری نرو و ادبیات واسه تنبلاست :| که نتونستم برم (اینو چند تا دبیر بهم گفتن :| با این مشاوره هاشون) یکی دیگش رشته ی نقشه کشی بود که اینم چون هنرستان نداشت و کار و دانش داشت میگفتن کار و دانش رو کسایی میرن که از نظر معدل پایین هستن و درس نمیخونن :| میخواستم برم رشته الکترونیک که اینم خیلی مخالفت داشت مثلا یکی از دبیران ِ مرد میگفت که رشته الکترونیک یه رشته ی پسرونه ست :| ولی من اهمیتی ندادم و رفتم برا ثبت نام حتی اسم هم نوشتم اما چون کسی ثبت نام نکرده بود جز من و یکی دیگه، مدیر مدرسه گفت احتمالا به حد نصاب نرسه و این سال رشته الکترونیک نداشته باشیم ناچاراً اسم نوشتم برا رشته کامپیوتر.

هرچند بعدش هرکدوم از دوستامو میدیدم و میگفتم معدلم بالای نوزده شده میگفتن با این معدل پس چرا ریاضی نخوندی :|


خواهرام جفتشون کامپیوتر میخوندن، بی علاقه نبودم اما خب، بودن رشته هایی که دوست داشته باشم بخونم و ادامه بدم. و نظ.ام آمو.زشی هم جوریه که آدم رو از هرچی درسه متنفر میکنه!!!

نمیدونم واقعا چرا ولی خیلی بده که یکی کامپیوتر خونده باشه ولی تا حالا یه دفه هم ویندوز عوض نکرده باشه هر چقدر توی اون سال های هنرستان به معلما گفتیم یه دفه بذارین خودمون ویندوز عوض کنیم نذاشتن که نذاشتن میترسیدن سیستم ها خراب شه یعنی به آموزش خودشون اصلا اعتمادی نداشتن... آخه هرچقدر هم کامپیوترها رو شبکه کنن و پشت سرور بشینن خودشون ویندوز عوض کنن یا آموزش های دیگه، و ما اینور پشت سیستم خودمون فقط نگاه کنیم باز هم با یادگرفتن واقعی فرق داره، آدم باید خودش تجربه کنه، در نهایت یندوز عوض کردن رو از خواهرم توی خونه و با سیستم خودمون تمرین کردم :| هیچی هم خراب نشد... :|

حالا این یه مثال کوچیک بود.

تابستون ها که مدرسه ها تعطیل بود هم برنامه نویسی میکردم و چند تا بازی طراحی کردم با ویژوال بیسیک (اون زمان این زبان برنامه نویسی رو بهمون یاد دادن)، یا حتی با برنامه flash mx و فتوشاپ کلی طراحی میکردم و انیمیشن میساختم و حتی با برنامه های میکس کلی کلیپ درست کرده بودم :|

چون خیلی علاقه داشتم و جدا از درس بهشون نگاه میکردم.

دوران کاردانی هم خوب بود یکی از پروژه هامون طراحی سایت به زبان HTML بود هم خیلی راحت بود و هم دوست داشتم.

اما کارشناسی.

از یکی از دوستانم شنیده بودم که رشته ی سخت افزار کامپیوتر یه چیزی مابین کامپیوتر و رشته ی الکترونیکه... گفتم چی از این بهتر؟ و از نرم افزار پریدم سخت افزار!

اما تنها چیزی که ندیدم ازش همین الکترونیکش بود... و جدا این دو سال کارشناسی هیچی به علم من اضافه نکرد اصلا!!!

مثلا یه درس داشتیم PLC و آزمایشگاهشم جدا بود... این واسه رشته برق بود، یه دستگاه بود که هرچند آخرشم نفهمیدم کجا قراره به درد من ِ کامپیوتری بخوره اما چون کار عملی بود کلی علاقه داشتم بهش و با اینکه دو سه دفه انگشتمو برق گرفت و جیغ میکشیدم حتی بقیه بچه ها اما دوس داشتم!

یه درسی هم بود مخابرات ِ دیجیتال... استادمون میگفت این چیزی که داره بهمون یاد میده و همه ی این فرمولا به درد تعمیر موتور کشتی!!!!!!! میخوره!

درس مدارهای الکترونیکی و الکترونیک دیجیتال... اینا هم ربطی به رشته ی من نداشت اما... شدیدا بهشون علاقه داشتم چون کلی مدار و مقاومت و فرمول و... اصلا عشق بود این درس اما... بازم فقط تئوری!!!

(کاردانی که بودیم یه درس داشتیم به اسم مدار الکترونیکی یه همچین چیزی فک کنم، میرفتیم کارگاه... منبع تغذیه و ولت و آمپر و مقاومت و ولتاژ و برد و اصن حالی میداد مدار میبستیم و کلی میخندیدیم با بچه ها... واقعا دوس داشتم این درس رو... نه که عملی هم کار میکردیم لذت داشت برامون)

تنها و تنها یه درس یه واحدی داشتیم به اسم "مونتاژ و عیب یابی سیستم" که کلاسشم تو کارگاه برگزار میشد، بهمون گفتن توی این کلاس تعمیر کیس کامپیوتر و اینا رو بهمون یاد میدن! منم خوشحاااااااااااال، چون به هرکی میگفتم رشته سخت افزار درس میخونم انتظار داشت دیگه هر بلایی سر کامپیوتر اومد من بلد باشم تعمیر کنم... و این درس هم چیزی به ما اضافه نکرد چرا؟ چون استاد ف! برخلاف بار علمی ِ زیادش اما بازم بخاطر ترس از خراب شدن سیستم ها یا هرچی، تنها یه دفه یه کیس رو برای ما باز کرد و دل و روده شو ریخت بیرون و گذاشت سر جاشون و بعد؟ همه رو گروه بندی کرد، گروه های دو نفره که بیاین کنفرانس بدین... در مورد CPU و مادربرد و سایر قطعات ِ کامپیوتر... پس تعمیر چی؟ کشک!!!

اصلا داغونمون کردن با این چارت تحصیلیشون :|

حالا اما...

من به خبرنگاری و عکاسی و اینا خیلی علاقه دارم اما میخام از طریق آموزشگاه های آزاد آموزش ببینم.

زبان رو هم دوست دارم اما چند نفری گفتن ارزش نداره از طریق دانشگاه برم دنبالش و اینم از کانون زبان بگیرم :(

و با توجه به علاقه ای که در من موج میزنه به اینکه از همه چیز دوس دارم سر در بیارم واسه همین نمیدونم چه رشته ای بخونم که بعدا مثل دو سال کارشناسی پشیمون نشم، علاقه هم داشته باشم، کارشم باشه :|

(یعنی یه چیزی باشه که اگه کارش هم نبود با توجه به معضل بیکاری، یه چیزی بارم باشه که خودم بتونم ازش استفاده کنم:|)

۹۴/۱۰/۰۹
ثمینا

نظرات  (۸)

۰۹ دی ۹۴ ، ۱۹:۰۶ اسماعیل غنی زاده
منم مثل شما دوست دارم به چیزایی که علاقه دارم وقت بگذارم و کلاس برم و توشون غرق بشم ...همین الان تدوین ، زبان و فیلم نامه و درسهای ارشد رو دارم میرم و همزمان تو این فکرم که چرا برای نقاشی وقت نمیکنم
پاسخ:
وای نقاشی... چقدر دوست دارم :)
ماشالله دختر چه طولانیه پستهات :دی
پاسخ:
:))

۱۰ دی ۹۴ ، ۰۰:۳۶ رها مشق سکوت
این بلا سرمنم تو دوران دبیرستانم اومد، دست رو هرچیزی میذاشتم خانوادم مخالفت میکردن، خیلی نتیجش این شد که سه سال دبیرستان و پیش دانشگاهی، و چهارپنج سال دانشگاه، مزخرفاتی خوندم که ازشون متنفر بودم و الان حتی یه دونه اش رو هم یادم نمیاد 
5 سال از لیسانسم گذشته بود، تااینکه دتصمیم گرفتم ارشد شرکت کنم و برگردم جایی که باید دوم دبیرستان میبودم و نترسم از اینکه اینهمه سال رو بیخود و بیجهت از دست دادم. خیلی سخت بود، هم خوندن درسای کنکور، هم بعدش که قبول شدم همکلاس شدن با کسایی که احساس میکردم خیلی از من بیشتر میدونن و یه ضعف درکنارشون حس میکردم. اما اونقدر انگیزه و علاقه داشتم، و دارم، که معدلم، پیشرفت درسیم و انگیزه و تلاشم، از همشون بالاتر شد و حالا که ترم دومه و بچه ها باهام اشنا شدن، همشون دنبال منن که سوالای درسیشون و یا یه سری مشاوره ها ازم بگیرن!
اینا برام خیلی بزرگ و معنی داره. یکم سخته وقتی به پشت سرم و روزای از دست رفتم نگاه میکنم، میتونستم الان به اون جایی که قراره چندسال اینده برسم رسیده باشم و یا حتی دکترام رو هم گرفته باشم، اما خب اینطور نشده، اما با همه ی اینها راضیم، راضیم از اینکه از اولم میدونستم راهم چیه، و درسته که اشتباه کردم و مقاومت نکردم، اما الان دارم همش رو جبران میکنم و تو جای درست خودم قرار گرفتم.
هیچ کس نمیتونه تو اینکه چی رو انتخاب کنی راهنماییت کنه، هیچ کس. یه چیزی ته دل آدم هست که بهش میگه کدوم راه درسته و کدوم غلط. فقط باید اونقدر به خودت نزدیک بشی که اون صدا رو بشنوی.
من خودم معتقدم یه سری رشته ها رو میشه بدون دانشگاه رفتن هم توش پیشرفت کرد. بستگی به هدفت داره، یکی هدفش اینه که هم مدرک بگیره هم متخصص بشه و یا رشته ی انتخابیش طوریه که برای فعالیت توش نیاز به مدرک دانشگاهی داره، یکی دیگه فقط تخصص  براش مهمه و شرایطش جوریه که بدون مدرک دانشگاهی هم میتونه کار کنه و از چیزی که انتخاب کرده لذت ببره
امیدوارم هر تصمیمی میگیری، همونی باشه که خدا براش تو رو به دنیا آورده

پاسخ:
خونواده ی من مخالف نبودن اما به شدت تحت تاثیر بودم حتی افراد غریبه و خارج از خانواده
خیلی خوبه تلاش و اراده ت رو تحسین میکنم :)

حالا من سر کش خانواده بودم :) همه ادبیات خوندن من نصفی تجربی خوندم نصفی ریاضی :)
ولی کاش هی از اول میرفتم کامپیوتر 
چقدر من کار با فتوشاپ و این برنامه درست کردن عکسا رو دوست دارم :)
داداشم نصب ویندوز بلده ولی هیچ وخت مثل همون معلمای هنرستان شما ب من یاد نداد(فاطمه یک عدد عقده ای :( )
زبانو که اصلا یه دوره ی هشت سال واقعا میخواد:)) من هنوز که هنوز آی دونت اسپیکینک :) حالا کانون زبان نشد کتاب های تاپ ناچ هر جا تدریس میکنن برو سطح کتاباش بالاس کانون زبان بیشتر رو گرامر کار میکنه 
الان اینجا پیشنهاد میدم ارشدو بیخیال بیا برو یه دوره طراحی دوخت بگذرون :) :دی
آقا یکی از دوستای من رفت هنرستان طراحی دوخت الان مزون داره با یکی شریک شده یه لباس عروسای درست میکنه :)
میدونی باید یه رشته ی بری که بی انتها باشه 
پاسخ:
آره خب اگه علاقه داری همون گرافیک کامپیوتری خوبه ادامه بدی.
یه دفه خودت برو امتحان کن :دی
طراحی دوخت آخه؟ :دی

۱۱ دی ۹۴ ، ۱۱:۱۲ hamid vasheghani
برو کاردانی مکانیک تعمیرات خودرو اصل رشته ات...
پاسخ:
:| تعمیر خودرو؟ دوس دارم ازش سر در بیارم اتفاقا.
۱۳ دی ۹۴ ، ۱۰:۱۷ مرتضی علیزاده
سلام
من بودم آشپز می شدم
سر کار داشتن با شکم مردم هم تفریح خوبیه و هم چرخش همیشه می چرخه
پاسخ:
من آشپز بشم خودم بیشتر از مردم پرخوری میکنم :|
۱۷ دی ۹۴ ، ۰۰:۳۹ hamid vasheghani
باید همونی کنیم که میخوهیم چرا  که یکبار بیشتر که فرصت  زندگی کردن نداریم....
پاسخ:
اگه دقیقا ندونیم چی میخایم چی :دی
من به زبان شناسی خیلی علاقه دارم. خیلی. بعدش جامعه شناسی و فلسفه. اگه بخوام یه رشته دیگه ای بخونم اینا رو می خونم. اگه غیر از اینا -تئوری جات- باشه دیگه دانشگاه نمی رم. به اندازه چهار سال سواد بار آدم نمی کنن. آخرشم معلومه چیه دیگه
در عوض تو زمینه ای که از اون رشته خوشم اومده تحقیق می کنم. می رم سراغ آموزش های فنی و حرفه ای یا می رم یه شرکتایی بعنوان کار آموز. اینطوری خیلی بهتره از دانشگاه. هم چهار سال عمر آدم نمی ره همم چیزی که می خوادو یاد می گیره. فقط مدرک نیست که مهم نیست مدرک. ول هکن :دی
پاسخ:
جامعه شناسی رو قبول دارم، منم فکر میکنم تا زمانی که مطمئن نشدم بهتره از آموزشگاه های دیگه یاد بگیرم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی