به من بگو بانو!

ثبت ِ خاطرات ِ زندگی ِ یک آدم، بزرگترین خدمتیه که به اون آدم میشه کرد!
ما به همین راحتی میتونیم از اشتباهات و تلخی های گذشته درس بگیریم و با مرور ِ خاطرات ِ خوب به یاد بیاریم که خوشبختی رو لمس کردیم...

بایگانی

24. گلگشت طور

سه شنبه, ۲۲ دی ۱۳۹۴، ۰۹:۳۲ ب.ظ

دوشنبه رفتیم اون مراسم ِ گلگشت که برای تکریم بازنشستگان و خانواده هاشون بود...

اول که پیاده روی داشتن، بعد هم که صبحانه بود، آش بوشهری که خیــــــــلی خوشمزست پیشنهاد میدم حتما یه دفه امتحان کنید عاشقش میشین، البته من زیاد نتونستم بخورم چون دوربین تا لوزالمعدمون رو فیلمبرداری میکرد :| بعد هم توی سالن برنامه شروع شد و همزمان بچه کوچولوها بیرون نقاشی میکشیدن :)

برنامشون بدک نبود، بخصوص اون قسمتی که آهنگ بندری داشتن عااااااالی بود اصن :دی

کلیپ هایی هم که پخش میکردن خیلی دوست داشتم :*

یکی از همکلاسی های دوران ِ کاردانی رو هم دیدم با بچه کوچولوش :* عروس ِ یکی از همکارای بابام بود.

بعد نماز جماعت و ناهار که خدا رو شکر خبری از دوربین نبود :| ، مردها مسابقه والیبال داشتند که تیم بابا برنده شد :x خانما هم مسابقه دارت :دی

آقایون بعد از والیبال مسابقه طناب کشی هم داشتن.

بعد هم که جوایز و لوح تقدیر و اینا...

در کل خوب بود بخصوص انتخاب محلشون... اردوگاهی که بسیااااااااار سرسبز بود و با وجود هوای سرد خیلی حالمو خوب کرد :)


+ امشب بعله برون ِ پسرعموئه (همون داماد کوچولومون)، منم بخاطر کارای سایت نتونستم برم. (مهریه هم 1500 سکه خواستن که داماد ِ ذوق زده ی ما گفته 10 تا بذارین روش 1510 تا :دی بعد ما 114 تا سکه مهر زده بودیم زبونشونم دراز بود :| )


+ دارم برنامه رو کامل میکنم، بخاطر بی برنامگی هایی که پیش اومد یه خورده دیر شد ولی اینکه هنوز رو تصمیمم هستم به خودم افتخار میکنم :دی (خود تحویل گیری ِ مفرط)

++ امروز ختم ِ قرآن (معنی فقط) رو شروع کردم دوباره و تلاشم بر اینه که تا 20 بهمن تموم بشه، کتاب معجزه رو هم دوباره مطالعه کردم و قراره با تعدادی از دوستان تمریناتش رو انجام بدیم (اگر کسی خواست بگه براش بفرستم بهمون ملحق بشه :دی)

++ یکی دیگه از برنامه ها سحرخیزی و ترک ِ خواب ِ بین الطلوعین بود، که اینو متاسفانه گاهاً بخاطر مریضی ها و کسالت ها و خستگی ها نتونستم انجام بدم و از هر یک هفته 2 روزش رو خلاف ِ تصمیمم عمل کردم. ولی به خواست خدا اصلاح میشم :دی


۹۴/۱۰/۲۲
ثمینا

نظرات  (۳)

من حوصلم نمیشه تو مراسم های رسمی شرکت کنم
مهریه کم و زیادش مهم نیست اگه زندگی تلخ بشه یه دونه یا هزار تا دلت میخواد تموم شه
منم دوس دارم بدونم چیه اصلا
خوشحال میشم خوشحالم کنی:)
پاسخ:
منم، ولی خب بخاطر بابا شرکت کردم :)
مهم نیست ولی برای بعضیا که... چی بگم...
برات میفرستم :)
بسیار هم پسندیده
پاسخ:
:*
ع من این پستو الان دیدم 
ختم قرآن معنی فارسی منم دوست ولی منتها یک بار تا یذره سه جز واینا دیگه ادامه ندادم 
سحر خیزی خوب 
این برنامه معجزه رو منم نمیدونم همونه که شنیدمه یا نه 
دکترش کرمانشاهی هست؟؟

برا منم بفرست بهتون اضافه بشم دست دردنکنه 
برنامه سحر خیزی منم منم به شدت تا 12 فیکس خوابم 
اون بالا تعریف کردی رفتی چ خوش بوده: ))
پاسخ:
نمیدونم، نویسندش خارجکیه :دی
چشم یادم بنداز بفرستم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی