3. روزی که آب نبود
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۴:۵۲ ب.ظ
داداشم از خواب بیدارم کرد گفت اومدیم بیدارت کنیم با هم صبحانه بخوریم... دیدم خواهرم هم کنارشه... شستم (ص؟) خبردار شد اینام خواب موندن و لنگ ظهر اومدن منم بیدار کنن از اینکه یه مدته اینقدر دیر از خواب بیدار میشم بدم میاد، خلاصه آب هم قطع بود و ناهار امروزمون شد کنسرو!
پنج شنبه یا جمعه هم ممکنه مهمون برامون بیاد...
غروب هم نوبت آرایشگاه داریم منو آبجی برم ابروهامو تمیز کنم چون رابطه ی مستقیمی با حال ِ روحیم داره :دی
پنج شنبه یا جمعه هم ممکنه مهمون برامون بیاد...
غروب هم نوبت آرایشگاه داریم منو آبجی برم ابروهامو تمیز کنم چون رابطه ی مستقیمی با حال ِ روحیم داره :دی
۹۴/۰۷/۲۰